• وبلاگ : كرمانشاه ديگر
  • يادداشت : خدايا
  • نظرات : 0 خصوصي ، 14 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + خاكي از ان بودم وبه ان برمگردم 

    نامدگان و رفتگان از دو كرانه زمان
    سوي تو مي‌دوند هان! اي تو هميشه در ميان

    در چمن تو مي‌چرد آهوي دشت آسمان
    گرد سر تو مي‌پرد باز سپيد كهكشان

    هر چه به گرد خويشتن مي‌نگرم در اين چمن
    آينه ضمير من جز تو نمي‌دهد نشان

    اي گل بوستان سرا از پس پرده‌ها درآ
    بوي تو مي‌كشد مرا وقت سحر به بوستان

    اي كه نهان نشسته‌اي باغ درون هسته‌اي
    هسته فرو شكسته‌اي كاين همه باغ شد روان

    آه كه مي‌زند برون از سر و سينه موج خون
    من چه كنم كه از درون دست تو مي‌كشد كمان

    پيش وجودت از عدم، زنده و مرده را چه غم؟
    كز نفس تو دم به دم مي‌شنويم بوي جان

    پيش تو جامه در برم نعره زند كه بر دَرم!
    آمدنت كه بنگرم، گريه نمي‌دهد امان...


    * قيصر امين‌پور

    طلوع مي‌كند آن آفتاب پنهاني
    ز سمت مشرق جغرافياي عرفاني

    دوباره پلك دلم مي‌پرد نشانه چيست
    شنيده‌ام كه مي‌آيد كسي به مهماني

    كسي كه سبزتر از هزار بار بهار
    كسي شگفت كسي آن چنان كه مي‌داني


    منتظر هستيم تا بيايي.